الا بذکر الله تطمئن القلوب

چند روزی بود حال دلم خوب نبود یه حسی مثل سردرگمی یه پریشونی تودلم لونه کرده بود هیچ چیز وهیچ کس آرومم نمی کرد هرچی کنکاش میکردم دلیلشو نمیفهمیدم تا اینکه یه روزی که داشتم از سرکلاس برمیگشتم خونه همینجوری که تو خودم بودم یه صدای آرامش بخش به گوشم خورد وباعث شدهمونجا بغضم بترکه. انگار سال ها بود یه باری رو دوشم سنگینی میکرد که باشنیدن اون صدا سبک شدم واون نوای ملکوتی چیزی نبود جز اذان، دلم پرکشید برای حرف زدن با خدای مهربونم.حالا سبک شده بودم و تازه از ته قلبم درک میکردم معنای این آیه رو که

                (الا بذکر الله تطمئن القلوب)           

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1396-09-29] [ 09:04:00 ق.ظ ]